مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15)

متن مرتبط با «واره» در سایت مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15) نوشته شده است

اندیشه های سهراب سپهریِ جوان در چهار کتابِ اوّل (57) آوار آفتاب: راه واره-1

  • اندیشه های سهراب سپهریِ جوان در چهار کتابِ اوّل (57) آوار آفتاب: راه واره-1 راه واره دریاکنار از صدف های تهی پوشیده است.جویندگان مروارید، به کرانه های دیگر رفته اند.پوچی جست و جو بر ماسه ها نقش است.صدا نیست. دریا-پریان مدهوشند. آب از نفس افتاده است.لحظه ی من در راه است. و امشب- بشنوید از من-امشب، آب اسطوره ای را به خاک ارمغان خواهد کرد.امشب، سری از تیرگی انتظار بدر خواهد آمد.امشب، لبخندی به فراترها خواهد ریخت.بی هیچ صدا، زورقی تابان، شب آب ها را خواهد شکافت.زورق ران توانا، که سایه اش بر رفت و آمد من افتاده است،که چشمانش گام مرا روشن می کند،که دستانش تردید مرا می شکند،پارو نان، از آن سوی هراس من خواهد رسید.گریان، به پیشبازش خواهم شتافت.در پرتو یکرنگی، مروارید بزرگ را در کف من خواهد نهاد.   کلّی گویی که نتیجه ی برداشتی از جزئی از یک اثر و تعمیم آن به کلِّ آن است، همیشه در یک پیام اخلاقی خلاصه نمی شود. ممکن است این پیام به صورت فلسفی، مذهبی، یا هر صورت دیگری و با هر بهانه ی دیگری، حتی سیاسی، خودنمایی کند. به برداشت کلّیِ کامیار عابدی از شعر قبلی، «دروگران پگاه»، و این شعر توجه کنید: سپهری در یک شعر [«دروگران پگاه»] پنجره ی خود را به «پهنای جهان» می گشاید. اماّ در آن جادّه ای تهی می بیند و «درخت گران بارِ شب است»[ص184]. در این شعر و چند شعر دیگر از شب و تنهاییِ خویش سخن می گوید[در مثل، صص 151، 154، 156] و این که گاه امیدوار است و منتظر، و گاه نومید و بی هیچ انتظاری. در شعر یاد شده، حالت اخیر غالب است:«جاده تهی است. تو بازنخواهی گشت، و چشم به راه تو نیست. پگاه، دروگران از جاده ی رو به رو سرمی رسند: رسیدگی خوشه هایم را به رؤیا دیده اند»[ص158]امّا در تم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها