نود و نُه نکته در بابِ هنر شفاف اندیشیدن(1)

ساخت وبلاگ

نود و نُه نکته در بابِ هنر شفاف اندیشیدن(1)

 

سعدی گفته است:

همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.

یکی یهود و مسلمان نزاع می کردند

چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم

به طیره گفت مسلمان گرین قباله ی من

درست نیست خدایا یهود میرانم

گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد

به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم

یهود گفت به تورات می خورم سوگند

وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم

 

و این فرمایش خیلی پیش از آن است که جان لاک در توجیه و دفاع از «تساهل و تسامح» بفرماید که هر کس اگر نزدِ خدا از خواسته ی ناداشته ای شاکی باشد، از میزانِ عقلی که خدا به او داده است راضی است. هر کسی خود را عقلِ کُل می داند و حاضر نیست از هیچ اندیشه ای گامی برگردد و به خطای خود اعتراف کند. چنین کاری را اعتراف به حماقتِ خود می داند و چنین می پندارد که از آن پس دیگر کسی به عقایدِ بعدیِ او نیز اعتماد نخواهد کرد. از کجا معلوم که لازم نباشد از همان عقاید نیز برگردد؟

رولف دوبلی در کتابِ هنرِ شفاف اندیشیدن نود و نُه نکته را عنوان کرده و توضیح داده است تا بنی آدم سرِ عقل بیاید و با آگاهی از خطاهای خودش آن رفتار و کردار و گفتار و حتی سکوتی را انتخاب کند که عاری از تعصبی است که باعث می شود که هر کسی خودش را معیارِ درستی و نادرستی هر فکری و هر کاری بپندارد. اندیشه ی درست خودش خودش را با پشتوانه ی تجربه های شفافِ مثال زدنی تبلیغ می کند و به پافشاری و لجاجتِ مبلغِ متعصب نیازی ندارد.

تصمیم گرفته ام هر بار سه مورد از نکاتی را که رولف دوبلی در کتابش آورده است جوری معرفی کنم که شفاف باشد و خواننده متوجه بشود که او چه اندیشه ای را در چه زمینه ای خطا دانسته است. ترجمه ی عناوین نیز مطابقِ با متن جوری انجام شده است که گویاتر باشد:

 

1.Why You Should Visit Cemeteries

(Survivorship Bias)               

 

ضرورتِ گذر از گورستانِ امیال و آرزوها

(خطای بقا)

 

خیلی ها احتمالِ موفقیت خود را در مورد چیزهایی که ایده آل و آرمان شان است، مانند خوانندگی و هنرپیشگی، خیلی دستِ بالا می گیرند. با نگاهی به عاقبتِ خیلِ عظیم افرادی که ناکام مانده اند و باید آرزوی رسیدن به آن چیزها را به گور ببرند، متوجه می شوند که بهتر است دست از لجبازی بردارند و سراغ کاری بروند که از دست شان برمی آید.

 

2.Does Harvard Make You Smarter?

(Swimmer’s Body Illusion)

 

آیا دانشگاه هاروارد شما را باهوش تر از این که هستید می کند؟

(توهم اندامِ شناگر)

 

پیش از این که شیرجه بزنید و بپرید توی آب، یک نگاهی به اندام خودتان در آینه بیندازید و ببینید واقعاً قدِّ این کار هستید یا نه. شما همان چیزی می شوید که هستید. آموزش و تمرین بدنِ بی قواره ی شما را برای شنا مناسب نمی کند. بدن شما باید برای شنا مناسب باشد تا آموزش و تمرین را شروع کنید.

هر دانشگاهی شما را با همین هوشی که دارید می پذیرد و آموزش می دهد و سرانجام، با مدرک بیرون می فرستد یا بدون مدرک بیرون می اندازد. اسم و رسمِ دانشگاهِ مشهور چیزی به هوش شما اضافه نمی کند.

 

3.Why You See Shapes in the Clouds

(Clustering Illusion)

 

دلیلِ مشاهده ی تمثال و شمایلِ خاص در ابرها

(توهمِ کشفِ الگو)

 

خیلی ها فکر می کنند که بعضی از حوادثِ اتفاقی و توالی شان چندان هم اتفاقی نیستند. آدم های خرافاتی فکر می کنند که از جایی ناشناخته طرحی برای کامیابی و خوشبختی شان ریخته شده است و الگوی آن روی چیزی مانند لکه ای ابر، در زمانی که سر دو راهی مانده بودند که «این کنند یا آن کنند»، به آنان نشان داده شده است. در لحظه ی درماندگی به بالای سرشان نگاه کرده و با کشفِ شمایلِ قدیسی در ابری سرگردان در آسمان متوجه شده اند که مثلاً بهتر است که «این کنند». بعد از دریافتِ پاسخِ مناسبی از «این»، هیچ عاملِ دیگری را جز آن اتفاقِ میمون و مبارک دخیل در انتخابِ خود نمی دانند. بهتر است مشابهتِ آن ابر را با شمایلِ جنابِ قدیس خیالی و اتفاقی بدانند و روی این امدادهای غیبی حساب باز نکنند.

اتفاقْ همیشه جواب نمی دهد. چرا هر وقت که بر حسب اتفاق جواب می دهد، فکر می کنیم که دستِ غیب در کار است؟ آن هم فقط برای این که کار ما راه بیفتد؟

 

ادامه دارد

مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15)...
ما را در سایت مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezanooshmand بازدید : 99 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 2:24